طبیعت در ذهن ما ایرانیها جایگاه ویژهای دارد. همه به خوبی روزهایی را که به دامانش پناه بردیم را به یاد داریم و صفای آن لحظهها هرگز از یاد نمیرود. خرداد ماه در خود یادآوریهایی دارد که اگرخود و آینده حیات خویش برایمان مهم باشد، لازم است قدری بیشتر به آن بها دهیم؛روز اول خرداد روز جهانی تنوع زیستی، 15خرداد روز جهانی محیط زیست، امروز روز گل و 27 خرداد روز جهانی بیابان زدایی نام گذاری شده است.
این نامگذاریها برای این ثبت شده تا ما فراموش نکنیم در برابر خود و محیط اطرافمان مسؤلیم. تا به یاد داشته باشیم اگر طالب آرامش، زیبایی و رضایت هستیم؛ بایستی آستین همت بالا زنیم و خود در پی تغییری مطلوب باشیم و تا رسیدن به هدفی که داریم همدیگر را یاری دهیم.
بسیاری از ما برای یک بار هم شده گلی را بوییدهایم، زیر سایهی درختی نشستهایم و از سخاوتش نفسی تازه کردهایم. آری بسیاری از ما تلألو خورشید را در افق شگفتانگیز مشاهده کردهایم و برای یک بار هم که شده دستهایمان با خنکای آب چشمهای نوازش شدهاند و همه نیک میدانیم این نمونهها در زندگی ما فراوانند. به راستی ما به طبیعت اطرافمان چه بخشیدهایم؟
همینطور چند سالی است که همه فضای آلوده روزهایی را سپری کردهایم که در آن میزان آلایندهها فراتر از حد مجاز بوده یا اینکه به خاطر گرد و خاک بیش از حد نتوانستهایم قلههای زیبای اطراف شهرمان را به خوبی ببینیم. یا کودکان و بزرگترهای ما که تاب مقاومت در برابر این وضع اسفبار را نداشتهاند را یا اجازه خروج از منزل ندادهایم و یا ناچارآنان را به بیمارستان بردهایم تا برایشان مشکلی پیش نیاید. چرا طبیعت اطراف ما اینگونه خشن شده؟
مدل زندگی در نگاه بسیاری از ما تغییر پیدا کرده و شاید در لیست اولویتهای ما اسمی از طبیعت اطرافمان برده نشود. راستی آخرین باری که سعی کردیم آشغالی را از روی زمین برداریم کی بود؟ آخرین باری که درختی کاشتیم و یا آبیاری کردیم چه زمانی بود؟ چند تا گلدان که در آن گلهای طبیعی کاشتهایم در خانه داریم؟ آخرین گلدانی که هدیه دادیم کی بود؟ و...
در دین مبین اسلام چه سفارشهای زیبایی در توجه دادن ما به این مسائل وجود دارد. بیا قدری آنها را مرور کنیم: پروردگار به دلایل مختلف بارها در کتاب بینقصش ما را به آیات آفاق و انفس رجوع میدهد که ذکر دو نمونه از آن را کافی میدانم:
وَ هُوَ الَّذِي أَنزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجْنَا بِهِ نَبَاتَ كُلِّ شَيْءٍ فَأَخْرَجْنَا مِنْهُ خَضِرًا نُّخْرِجُ مِنْهُ حَبًّا مُّتَرَاكِبًا وَمِنَ النَّخْلِ مِن طَلْعِهَا قِنْوَانٌ دَانِيَةٌ وَجَنَّاتٍ مِّنْ أَعْنَابٍ وَالزَّيْتُونَ وَالرُّمَّانَ مُشْتَبِهًا وَغَيْرَ مُتَشَابِهٍ انظُرُوا إِلَى ثَمَرِهِ إِذَا أَثْمَرَ وَيَنْعِهِ إِنَّ فِي ذَلِكُمْ لَآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ [ انعام/٩٩]
اوست خدایی كه از آسمان باران فرستاد و بدان باران هر گونه نباتی را رویانیدیم، و از آن نبات ساقهای سبز و از آن دانههایی بر یكدیگر چیده و نیز از جوانههای نخل، خوشههایی سر فروهشته پدید آوردیم، و نیز بستانهایی از تاكها و زیتون و انار، همانند و ناهمانند. به میوههایش آنگاه كه پدید میآیند و آنگاه كه میرسند بنگرید كه در آنها عبرتهاست برای آنان كه ایمان میآورند.
یا باز در همین سوره میفرماید: و َهُوَ الَّذِي أَنشَأَ جَنَّاتٍ مَّعْرُوشَاتٍ وَغَيْرَ مَعْرُوشَاتٍ وَالنَّخْلَ وَالزَّرْعَ مُخْتَلِفًا أُكُلُهُ وَالزَّيْتُونَ وَالرُّمَّانَ مُتَشَابِهًا وَغَيْرَ مُتَشَابِهٍ كُلُوا مِن ثَمَرِهِ إِذَا أَثْمَرَ وَآتُوا حَقَّهُ يَوْمَ حَصَادِهِ وَلَا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ [انعام/141]
و اوست كه باغهایی آفرید نیازمند به داربست و بی نیاز از داربست، و درخت خرماو كشتزار، با طعمهای گوناگون، و زیتون و انار، همانند، در عین حال ناهمانند. چون ثمره آوردند از آنها بخورید و در روز درو حق آن را نیز بپردازید و اسراف مكنید كه خدا اسراف كاران را دوست ندارد.
یا امام مسلم در حدیثی از جابر بن عبدالله انصاری روایت میکند که پیامبرمان( صلی الله علیه و سلم) فرمود: لا یَغرِسُ المسلم غرساً فیأکل منه انسانٌ و لا دابةٌ و لا طیرٌ الا کانَ له صدقةً الی یوم القیامةِ: مسلمانی كه درختی را میكارد و انسان یا چهارپا و یا پرندهای از آن میخورد تا روز قیامت برای او صدقه به حساب میآید.
یا باز در جای دیگر میفرمایند:" من کانت له أرض فلیزرعها أو لیمنحها أخاه...: کسی که زمینی دارد یا آنرا کاشت کند و یا به برادرش ببخشد (تا آنرا آباد کرده از آن استفاده برد (امام احمد و نسائی و ابن ماجه آن را روایت کردهاند)
یا این حدیث که؛" إذا قامت الساعة و بید أحدکم فسیلة فإن استطاع أن یغرسها قبل قیام الساعة فلیفعل وأجره عند الله العظیم یعنی: اگر قیامت برپا شد و در دست کسی از شما نهالی بود، و اگر میتوانست آنرا قبل از برپایی قیامت بکارد، حتما این کار را انجام دهد، و اجر و پاداش او با پروردگار بزرگ خواهد بود."(روایت امام احمد).
یا این گفتار بزرگوارانه از ایشان که" الإِيمَانُ بِضْعٌ وَسِتُّونَ ، أَوْ : بِضْعٌ وَسَبْعُونَ ، شُعْبَةً ، أَعْلاهَا شَهَادَةُ أَنْ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ ، وَأَدْنَاهَا إِمَاطَةُ الأَذَى عَنِ الطَّرِيقِ ، وَالْحَيَاءُ شُعْبَةٌ مِنَ الإِيمَانِ " یعنی ایمان دارای شصت وچند یا هفتاد و چند شعبه است که بالاترین درجهاش شهادت دادن به این است که فرمانروا و فریادرسی جز الله وجود ندارد و پایینترین آن کنار زدن خاری( هر چیز مزاحمی و لو کوچک) از مسیری است و حیاء شعبهای از ایمان است.
چرا پیامبرمان این گونه ما را ارشاد می کند؟ آیا جز این است که میخواهد ما مسؤلیتپذیری را در خود تقویت کنیم و معنای مؤمن بودن را بهتر عملی کنیم.
ما که خود را مسلمان و مؤمن می دانیم و میخوانیم چقدر به این توصیهها توجه کردهایم و آن را عملی نمودهایم؟
در آثار شاعران بزرگ هم از این نعمتهای پروردگار و لزوم توجه به آنها کم نداریم از جمله:
گل نعمتي است هديه فرستاده از بهشت
مـــــردم كريمتر شود اندر نعيم گــل
( كسائي مروزي)
گل عزيز است غنيمت شمريدش صحبت
كه به باغ آمد ازاين راه و ازآن خواهد شد
( حافظ)
یا این ضربالمثل که به عنوان نمونه ذکر میکنم:
درخت اگر متحرک شدی ز جای بجای
نه جور اره کشیدی و نه جفای تبر!
این اشارهها تنها سرسوزنی از تعلق خاطر و ذهن سبز بزرگان و نیاکان ما را نشان میدهد. و اکنون نوبت هنر نمایی ماست؛ چه خوب است در در این ماه خرداد که ماه طبیعت است و در این روز که به نام روز گل نامگذاری شده، به زنده بودن طبیعت محیط اطراف و خانههایمان بیندیشیم و برایش آستین همت بالا زنیم تا زندگی سرشار از طراوت را احساس کنیم و البته اثری نیک از خود به جا گذاریم.
در پایان این غزل مولوی را به همه شما تقدیم میکنم:
امروز روز شادی و امسال سال گل
نیکوست حال ما که نکو باد حال گل
گل را مدد رسید ز گلزار روی دوست
تا چشم ما نبیند دیگر زوال گل
مستست چشم نرگس و خندان دهان باغ
از کر و فر و رونق و لطف و کمال گل
سوسن زبان گشاده و گفته به گوش سرو
اسرار عشق بلبل و حسن خصال گل
جامه دران رسید گل از بهر داد ما
زان میدریم جامه به بوی وصال گل
گل آن جهانیست نگنجد در این جهان
در عالم خیال چه گنجد خیال گل
گل کیست قاصدیست ز بستان عقل و جان
گل چیست رقعه ایست ز جاه و جمال گل
گیریم دامن گل و همراه گل شویم
رقصان همیرویم به اصل و نهال گل
اصل و نهال گل عرق لطف مصطفاست
زان صدر بدر گردد آن جا هلال گل
زنده کنند و باز پر و بال نو دهند
هر چند برکَنید شما پر و بال گل
مانند چار مرغ خلیل از پی فنا
در دعوت بهار ببین امتثال گل
خاموش باش و لب مگشا خواجه غنچهوار
میخند زیر لب تو به زیر ظلال گل
نظرات